در دفاع از تاريخ کمونيستها
"شهيد خورى" ممنوع!
پروين کابلى

انتشار نامه رفیق جلال پنجوینی (لینک 1) بوسیله رفقا عبداله شریفی و داریوش نیکنام که در آرشیو آذر ماجدی وجود دارد، تیر خلاصی به گرایشی است که امروز تلاش میکند تا از چهره کسانی که امروز دیگر در میان ما نیستند تا از خود دفاع کنند تاریخ تازه ای بسازند. انتشار این نامه بهانه ای شد تا به این سوال پاسخ داده شود که این گرایشات و جریانات ناسیونالیستی و طرفدار آمریکا٬ امروز با حساب باز کردن بنام  رفقای جان باخته در صفوف کمونیست ها دنبال چه هستند؟

زمانیکه حزب کمونیست ایران تشکیل شد گرایش ناسیونالیستی و عقب مانده پوپولیستی درون کومله ناچار به عقب نشینی شد و سنگرهای زیادی را از دست داد. بسیاری از چهره های محبوب و مردمی آن دوره که از قیام 57 و انقلاب ایران تاثیر گرفته بودند٬ بویژه در کردستان٬ به حزب کمونیست ایران به مانند به ثمر رسیدن تلاشهای خود نگاه میکردند. بسیاری از این رفقا به مانند ر. جلال خود را کمونیست میدانستند و در آن مقطع برای سوسیالیسم و به ثمر رسیدن این آرمان تلاش کردند و جان باختند. اما گرایشات قوم پرستی که امروز بناحق خود را مالک همه گذشته کومله میداند٬ تلاش میکنند با تحریف تاریخ نه تنها مبارزات این دوره را باز تعریف کنند و مهر خود را بر آن بزنند٬ بلکه این بار در لباس وکالت رفقای جان باخته هم ظاهر شده اند و از طرف آنها این وظیفه را به عهده گرفته اند که تاریخ مبارزات آنها را به سرمايه اى در منجلاب داد و ستدهای واشنگتنی ناسیونالیسم تبدیل کنند. 

اینان چرا این کار را میکنند؟ چگونه میشود برای کسانی که در راه بهترین آرمانها جان خود را از دست دادند پرونده دیگری باز کرد؟ یا درست تر٬ پرونده سازی کرد؟

شهادت و شهید نگری در تاریخ مذاهب همواره وجود داشته است. اين سياست و نگرش روشى قدیمى است و رسالتی خاص را بعهده دارد. از کسانی که برای آرمان خاصی مبارزه میکنند و جان میبازند چهره های قدرقدرت و ماورا انسان می سازند. شهدا طوری تصویر می شوند  که  از انسان و انسانیت جدا می شوند و فرای همه خصوصیات انسانی قرار میگیرند. به اسلام که نگاه کنید٬ هزار و اندی سال هنوز برای شهیدان کربلا سينه میزند و توده های مردم را هر ساله و هر ماه به خیابانها می کشاند تا تحمیق شان کند و به سينه زدن عادتشان دهد تا دنبال جواب سوالهای امروزشان نگردند. "ملت همیشه عزادار است" و در عشق شهیدایی که معصومانه کشته شدند آه و ناله سر میدهد.

این اساس همان داستانی است که گرایشات ناسیونالیست و قومپرست دنبالش هستند و تصویر کاذبى است که میخواهند برای این رفقای جان باخته بسازند. شهید پروری هرگز سنت کمونیست ها نبوده و نیست. غم از دست دادن این رفقا همیشه خواهد ماند. اما چه کسی بیاد نمی آورد که علیرغم همه تلفاتی که در مقاطع مختلف پیش می آمد این همیشه روحیه مبارزاتی بود که بالاتر بود و ادامه راه این رفقا را ممکن می ساخت. از رفقای جانباخته چنان تصویری ساخته شده است که دیگر آن انسانهای صمیمی و کمونیست در این سایه روشن ها انگار رنگ باخته اند. رفقایمان و چهره های عزیزشان یادمان رفته است. هرچه هست آرم روی سینه و صورت است که دیده میشود. در سطحى ديگر٬ مسئله "یاد شهیدان" نه ارجاع به آرمانهاى سوسياليستى شان و تاکيد بر آن بلکه بيانگر يک انفعال و بی افقی سياسى و به وسیله ای برای تبلیغ در صفوف خودی تبدیل گردیده است.

 اکنون جریانات قوم پرست و پادوهای حکومت پنتاگونى کردستان به عنوان وکلای جانباختگان راه  آزادی و سوسیالیسم تصمیم گرفته اند که تاریخ زندگی این رفقا را عوض کنند و اینان را به صفوف ناسيوناليستى خود بچسپانند. تاریخ کومله را عوض کرده اند. فواد مصطفی سلطانی را که صاحب شدند. اکنون میخواهند به تاریخ دیگران دست بیاندازند تا  کیف های دیپلماسی شان را از عکسهای اینان پر کنند و در میز بند و بست با آنها معامله کنند. یاد آنها و آلبوم جان باختگان وسیله ای برای نگهداشتن تشکیلات و گروهها تبدیل شده است.

نگاهی به صفحات اینترنتی این جریانات نشان میدهد که این رفقای جانباخته نیست که قرار است دیده شوند. بلکه این آرم فلان سازمان و دار و دسته ناسیونالیستی است که همه جا بلافاصله نگاه بیننده را جلب میکند. صورت این رفقا در بسیاری از این عکسها قابل تشخیص نیست. حتی یک امانتداری هم در این مورد نشده است که حداقل عکسهایشان بدرستی در اینترنت گذاشته شود.

از آنجایی که  دنیای امروز دنیای اینترنت و فیسبوک وسایتها است٬ تبلیغات این شهید پروران هزینه زیادی را محتمل نمیشود. اگر نه چگونه به خانواده ها و دوستان این رفقا میشود جواب داد که محل دفن رفقای گردان شوان و بوته در حال زوال است و کسانی که از این محل های بازدید میکنند جز تاسف و اندوه چیزی همراه خود نمی آورند. هیچ گروه و سازمانی خود را مسئول نمیداند که حداقل باز سازی  مزار این رفقا را بعهده بگیرد. این کمترین کاری است که میشود انجام داد. به نظر میرسد که معاملات با دولت کردستان عراق در این مورد لازم است. اگر میشود برای بسیاری مسائل با حکومت کردستان به توافق رسید چرا نمیشود در این مورد کاری کرد؟ چه مصلحتی در کار است که این همه مدت حزب کمونیست ایران که این رفقا در صفوفش جانباخته اند تاکنون در این مورد سکوت کرده است؟

علیرغم هر تلاشی از طرف هر گروه و گرایشی میشود، علیرغم اینکه امروز چرخیدن به راست به یک گرایش عمومی در میان بسیاری از این گروه ها که زمانی خود را متعلق به چپ و گرایش سوسیالیستی میدانستند تبدیل گردیده است٬ این وظیفه ما کمونیست های کارگری است که اجازه ندهیم  این رفقا وسیله معامله ناسيوناليستها شوند و تاريخ جعلى برايشان بتراشند. باید یادشان را گرامیداشت. باید اجازه نداد که فراموش شوند و باید نامشان به عنوان پیشروان راه آزادی و سوسیالیسم در تاریخ  جنبش سوسیالیستی باقی بماند. *

 لینک 1
http://www.azadi-b.com/M/2012/05/post_45.html